نقد و مقاله 0 ۳ مرداد, ۱۴۰۱12 دقیقه خواندن 134پدرخوانده پنجاه ساله شدپروانه احمدیاز زمان نمایش “پدرخوانده”، در سال 1972، نویسندگان و بینندگان پرشماری از آن به عنوان نقطه عطفی در تاریخ سینما یاد کرده اند. این فیلم که در آگاهی جمعی ما نفوذ کرده است، بر اساس داستان گانگستری پرفروش ماریو پوزو، به بررسی ارتباط میان پدران و پسران، پیوندهای خانوادگی و خشونت وحشیانه، رویای آمریکایی و طمع سرمایهداری میپردازد. داستان آن، ماجرای انتقال دراماتیک قدرت میان اعضای یک خانواده جنایتکار ایتالیایی/آمریکایی است. تاکنون از تکنیکهای فیلمسازی فرانسیس فورد کاپولا بسیار سخن گفته شده و از بازیهای شگفتانگیز و خیرهکننده بازیگران این فیلم بسیار تجلیل شده است، به این امید که دریابند چرا تاثیر ماندگار “پدرخوانده” بیشتر از بسیاری از فیلمهای دیگر بوده. به راستی چرا؟در دهه 1960، صنعت فیلم روزگار خوبی نداشت زیرا تلویزیون رنگی بسیاری از تماشاگران سینما را به سمت خود کشیده بود. سینماها برای رقابت با تلویزیون هر راهی را امتحان کردند؛ صفحه نمایش را بزرگتر کردند، صدا را استریوفونیک کردند، حتی عینکهای سه بعدی را آزمایش کردند، اما سینمایی که در آمریکا دهه 1930 به اوج خود رسیده بود در دهه 60 با مشکل جدی روبهرو شد. در این دهه، کاپولا در صف اول جوانان هالیوود که در دانشگاههای معتبر فیلمسازی تحصیل میکردند -از جمله استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی، و برایان دی پالما– ایستاد و از همان بیست سالگی اش دست به تجربه ساخت فیلم زد. تقریباً در همان زمان در سال 1969، کتاب پرفروش ماریو پوزو، با نام اصلی مافیا، سروصدای زیادی کرد و در سالهای پس از انتشارش بیش از نُه میلیون نسخه فروخت. واژه مافیا از عبارتی ایتالیایی گرفته شده که میگوید “به دخترم دست نزنید.” در داستان این کتاب، ستایش عاشقانه و احترام جدی به زنان با آزار جنسی گاه به گاه ترکیب میشود. پوزو که نویسندهای مبارز و معتاد به قمار بود، پیش از آن چندین رمان و داستان کوتاه نیز منتشر کرده بود که برخی از آنها مورد استقبال منتقدان قرار گرفت اما هیچکدام فروش خوبی نداشت. در 45 سالگی، او بدهکار بود و از نوشتن کتابهایی که کسی آنها را نمیخواند خسته شده بود، بنابراین تصمیم گرفت به توصیههای سردبیرش عمل کند و داستانی مافیایی به سبکی که در آن زمان فروش بالایی داشت بنویسد؛ داستانی که شخصیتهایی بزرگتر از آدمهای معمولی زندگی داشته باشد و روابط جنسی یا خشونت را ترسیم کند؛ داستانی که در هر چند صفحه و هر چند خط آن طرحی برای به دام انداختن خواننده وجود داشته باشد. پوزو دون ویتو کورلئونه را بر اساس شخصیت مادرش خلق کرد و جملههای معروفی مانند “پیشنهادی به او بده که نتواند رد کند” را مستقیماً از زبان مادرش وام گرفت. البته این مسأله مورد مناقشه است. برخی میگویند که مادر پوزو این جمله را از یک اوباش شنیده و به زبان آورده بود. به هر حال پوزو با این کتاب رکورد فروش را شکست. خوانندگانی که برای به دست آوردن خواستههای خود در زندگی تلاش میکردند اما سیستمهای فاسد حکومت و سرمایهداری را در اطراف خود میدیدند، قوانین اخلاقی و ساختار خودگردان کورلئونها برای شان جذابیت خاصی داشت. هنوز هم، برای افرادی که در زندگی روزمره خود احساس ناتوانی میکنند، این تصور که ویتو یک امپراتوری کوچک را از اتاق نشیمن خود کنترل میکند، بسیار جذاب است.پس از اینکه کاپولا برای اولین بار کتاب پوزو را خواند، به دلایل مختلفی جذب داستان این کتاب شد. پرتره یک خانواده اوباش، کلاسیکگرایی و توجه به نکاتی در مورد “شاه لیر” شکسپیر و، مهمتر از آن، استعارهای از سرمایهداری آمریکایی که در نوشته پوزو وجود داشت، برای این کارگردان ایتالیایی/آمریکایی جالب توجه بود.فیلمنامه “پدرخوانده” منجر به همکاری بین نویسنده و کاپولا شد. آنها به نوبت ویرایشهای یکدیگر را بازنویسی کردند. اما روند فیلمنامهنویسی هرگز به پایان نرسید چراکه کاپولا گاهی شب قبل از فیلمبرداری و گاهی در همان روز فیلمبرداری بازنویسی میکرد. بازیگران نیز بداهه میگفتند و برخی از خاطرهانگیزترین دیالوگهای فیلم را خلق کردند. بازنویسی مداوم کاپولا، گاهی اوقات برنامه تولید را به هم میزد. در نتیجه، بودجه تولید فیلم به بیش از 6 میلیون دلار افزایش یافت و تنشها میان کاپولا و استودیو پارامونت را تشدید کرد. برخی از عوامل سابق فیلم نیز علیه کارگردان اعتراض کردند. آرام آواکیان، اولین تدوینگر فیلم، از کاپولا جاسوسی کرد و در مورد او به استودیو بد گفت. او پیشنهاد کرد که کاپولا را اخراج کنند، اما کاپولا بود که وقتی این موضوع به گوشش رسید آواکیان را اخراج کرد. او تحت فشار زیادی قرار داشت و به انتظار اخراج سر پروژه فیلم میرفت، اما دست از کار برنمیداشت. حتی بارت و ایوانز (نمایندگان پارامونت) به عنوان جایگزین احتمالی او با الیا کازان دیدار کردند، اما هیچ نتیجهای حاصل نشد.فیلمنامه کاپولا با آغاز کتاب پوزو متفاوت است. او قلب موضوع پدرخوانده را در همان صحنه اول فیلمش گنجاند؛ در دفتر خانه دون ویتو کورلئونه، در فضای داخلی تیرهای از رنگهای قهوهای و سیاه که بهطور پراکنده با نور بالای سر و برخی پرتوهای ضعیف از میان پردهها روشن میشود. او فیلمش را در فضایی شروع میکند که محیطی مناسب برای مشاغل مشکوک است. بوناسرا (سالواتوره کورسیتو) نزد دون ویتو (مارلون براندو) آمده است تا از او عدالتی را بخواهد که سیستم آمریکایی نمیتواند آن را به او بدهد. همزمان، عروسی دختر دون ویتو است و در این مناسبت خاص، همانطور که تام هاگن (رابرت دووال) -مشاور خانواده- توضیح میدهد، “هیچ سیسیلیای نمیتواند در روز عروسی دخترش درخواستی را رد کند.” بیرون، در نور درخشان روز، در فضایی با لباسهای رنگارنگ و مهمانهای پرجنبوجوش، دو پسر بزرگتر دون ویتو –سانی (جیمز کان) و فردو (جان کازال)- به ترتیب سرگرم روابط جنسی و مشروبات الکلی اند، در حالی که کوچکترین پسر او، مایکل (آل پاچینو)، در پوشش نظامی، به کی (دایان کیتون)، دوست دختر ایرلندی/کاتولیک خود، میگوید: “اینها خانواده من هستند. من مثل اینها نیستم.”در طول سکانس 30 دقیقهای عروسی، دون ویتو از پنجره اتاق کارش نگاهی هم به مهمانی دارد. این تصاویر نشان میدهد که برای او کار و خانواده به طور جداییناپذیری به هم مرتبط اند. با این حال، نماهایی از ویتو که با حسرت به عروسی دخترش خیره شده، نشان میدهد که معاملات کاری و تجاری او را از خانواده اش دور کرده است. دزدی و زورگویی که پشت درهای بسته انجام میشود راهی برای ویتو بوده است تا مراقب خانواده اش باشد. اگرچه او جنایتکاری بی رحم است اما ترجیح میدهد وقت خود را با عزیزانش بگذراند. شاید به این دلیل است که با مرگ ویتو، بیننده با اینکه میداند که او قاتل دهها نفر بوده است، برایش اشک میریزد. پس از ترور ویتو، پس از اینکه مایکل به ریاست خانواده برمیخیزد، تعادل میان خانواده و تجارت به هم میخورد و مایکل خانواده را در درجه دوم قرار میدهد.“پدرخوانده” چگونگی شکست رویای آمریکایی را به نمایش میگذارد و تنها سرمایهداری خام باقی میماند که مظهر وحشیگری کورلئونها در زمان مایکل است. این فیلم نشان میدهد که حتی خانواده کورلئونه نیز نمیتوانند از طمع سرمایهداری جان سالم به در ببرند. اکران استراتژیک فیلم در سینماها، همراه با تحسین و ستایش از سوی تقریباً همه منتقدان برجسته، به موفقیت بزرگی در گیشه برای پارامونت منجر شد. این فیلم در ماه مارس اکران شد و تا سال 1972 در سینماها باقی ماند و بیش از 250 میلیون دلار در سرتاسر جهان به دست آورد؛ نه تنها باعث نجات استودیو پارامونت شد، بلکه با یادآوری اینکه هنر و تجارت میتوانند کنار هم باشند، صنعت فیلم را نجات داد. پارامونت، پیشتر، در سال 1968، فیلم “برادری” اثر مارتین ریت که داستانی مافیایی با بازی کرک داگلاس است را تولید کرده بود. این فیلم گانگستری به دلیل شباهتهای جزئی اش به “پدرخوانده” قابل توجه است: در هر دو فیلم یک کهنهسرباز از جنگ به خانه برمیگردد و درگیر سازمان جنایی خانواده اش میشود؛ در هر دو، یک سکانس عروسی طولانی وجود دارد (اگرچه در فیلم ریت در مقیاسی بسیار کوچکتر) که در آن شخصیتهای اصلی معرفی و درگیریهای میان آنها روشن میشود؛ هر دو فیلم دارای شخصیتی هستند که پس از کشتن رقبا، به تبعید به جزیره سیسیل میرود. اما “برادری” در زمان اکرانش نه تنها نقدهای مثبتی دریافت نکرد، بلکه شکست تجاری آن باعث شک و تردید نسبت به تولید هر پروژه سینمایی در مورد اوباش ایتالیایی یا جنایات سازمان یافته شد.فراتر از پول و جوایز، فیلم “پدرخوانده” شهرت براندو را دوباره زنده و کاپولا را تا پایان دهه 1970 به فرزند طلایی پارامونت تبدیل کرد. آنها بهسرعت با کارگردان قرارداد دو دنباله را امضا کردند و به او این آزادی را دادند که “مکالمه” را قبل از “پدرخوانده” قسمت دوم (هر دو در سال 1974) بسازد. همچنین اعتبار فیلم “پدرخوانده” باعث شد که پروژه “اکنون آخرالزمان” (1979) از نظر مالی تأمین شود.فیلمهای پرشماری درباره مافیا، از “پدرخوانده” تأثیر گرفته و آن را دنبال کرده اند، اما هیچکدام، از جمله ادغامهای درخشان مارتین اسکورسیزی در این ژانر -رفقای خوب، کازینو، مرد ایرلندی (2019)- از آن مضامین کلاسیک و شمایلشناسی که فیلم کاپولا را ارتقا میدهد برخوردار نیستند. “پدرخوانده”، اکنون، باگذشت پنج دهه، همچنان بر فیلمسازان یکی پس از دیگری تأثیر میگذارد و همچنان پایه و اساس یک اسطوره ماندگار است. اشتراک در فیسبوک اشتراک در توییتر